ما امیدواریم. 
اما اگر این مه غلیظ، تا همیشه ادامه پیدا کرد چه؟ 
اگر زمستان فصل ماندگار تقویم‌ شد و مسیرها تا همیشه صعب العبور ماندند. 
اگر پشت تمام این دویدن‌ها و امیدداشتن‌ها، دیوارهای سیمانی بود و پشت تمام خاکستری‌ها، سیاه، چه؟ 
اگر هی ایستادیم و دوام آوردیم و جنگیدیم و آخر کار، مغلوب لشگر گرفتاری‌ها شدیم و دردهای لجام گسیخته محیط زیستمان را به کلی اشغال کردند چه؟ 

ما باز هم ایستاده می‌جنگیم و با تمام درد، بغض‌هایمان را سر می‌بریم و جوانه های طلوع را با خونِ‌دل آبیاری می‌کنیم، ما هنوز امید داریم و می‌دویم و جا نمی‌زنیم؛ ولی اگر حالمان خوب نشد، اگر محکوم به دویدن‌هایپ بی‌نتیجه بودیم و خدا ما را برای درس عبرت آفریده بود چه؟ 
بارالها، ما در این شب‌های سرد کفرآمیز، هنوز هم به معجزه‌ی دستان تو مومنیم.
تو بگو؛
الیس الصبح بقریب؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها